بدن من

ساخت وبلاگ

من هیچوقت چاق نبودم. لاغر نبودم. زشت یا زیبا نبودم. چشمام قشنگ نبوده اما یه بار یکی از دوستای مدرسه ام که داشت تو زل آفتاب بهم نگاه میکرد گفت کوفتت بشه این چشما که داری. یه بارم دندون پزشکم از بالا سر نگام کرد و گفت عجب چشمای قشنگی داری. یه دوست پسر هم داشتم که به نظرش چشمام با عینک قشنگ تر میشدن. عینک! من برای عینکی شدنم هیچوقت تمسخر نشدم. شاید چون از همون نوجوونی فریم هایی زدم که خیلی بهم میومد.

تنها چیزی که همیشه بابتش حرف شنیدم و حتی تا پای جراحی هم رفتم و برگشتم جلو بودن فک بالام بود. چند نفرو سر این سوال که چرا ارتودنسی نمیکنی کات کردم. اما این محکم بودنم رو دوست داشتن اونچه که هستم، بدون دستکاری و طبیعی، باعث نشد از این حرف ها اعتماد به نفسم آسیب نبینه.

روزی که جلوی پزشکم نشسته بودم تا برام توضیح بده برای اصلاح فرم فک و دندونام چه کارایی باید بکنم، چند تا جراحی و در نهایت چه شکلی میشم، وسوسه شده بودم خودمو به دختر قشنگی تبدیل کنم که تعداد آدمای بیشتری سمتش بیان و از نگاه کردن به خنده ام توی عکسام افتخار کنم؛ اما وقتی دکتر گفت اگه جراحی کنی قوس قشنگی که بالای لبت داری از بین میره همه چیز برام تموم شد. نگاه قدرشناسانه ای به دکتر کردم و زدم بیرون. دقیقا از همون روز بود که فقط به سفیدی و سالم بودن دندونام اهمیت دادم و لبخندامو اینجوری قشنگ کردم.

الغرض اینکه من معمولی ترین آدم دنیا بودم و هیچوقت کسی به خاطر قشنگیم باهام دوست نشد. اما تعداد زیادی از آدما رو که نمیدونستم در مورد ظاهرم چه قضاوتی دارن با اخلاقم برای خودم موندگار کردم. من با رفتارام آدمای زیادی رو عاشق خودم کردم. با طرز حرف زدنم، افکارم، تونستم دوستای زیادی رو برای خودم دائمی کنم. آره، کار ما معمولی ها و زشت ها از شما خوشگل های مطابق سلیقه عروسک پسند ایرانی سخت تره. اما قول میدم که ما به خاطر این تلاش بیشتر واسه خوب زندگی کردن زندگی های خوب تری داریم...

تجمع...
ما را در سایت تجمع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : draport0 بازدید : 177 تاريخ : جمعه 12 خرداد 1396 ساعت: 7:37