دنیات کوچیکه وقتی تلفظ، نوشتار و معنی واژههای زبان مادریتو بلد نیستی چون «کتاب نمیخونی». جز «هِلو» از زبان ارتباط بینالمللی، شمارش اسکناس از اقتصاد و ظهور امام زمان از سیاست چیزی بلد نیستی چون «درس نمیخونی». شهر محل زندگیتو هم نمیشناسی چه رسد به کشور و قاره، چون «سفر نمیکنی». حوالی ۳۰ سالگی تازه به دغدغههای اجتماعی-سیاسی-فردی-فرهنگی و...ای رسیدی که خیلیا قبل از ۲۵ سالگی ازشون رد شدن، چون «فکر نمیکنی»، فکر هم که بکنی، بدون خوراک فکری، بدون دادههای ورودی ارزشمند، اون ذهن طفلکی حق هم داره آکبند بمونه.
البته که زندگی تو یه دنیای کوچیک نعمت بزرگیه. چیزاییو که دیگرانو عذاب میده حتی نمیبینی! دردیو که دیگرانو میکشه حتی نمیفهمی! اما با زندگی در این حاشیهء امن، بیرون از دایرهء رابطه با آدمایی میمونی که بزرگی دنیاشونو دوست داری، تحسینشون میکنی و دلت میخواد از بودن باهاشون لذت ببری. از این لذت محروم میمونی چون براشون کسالتبار و کُندی. برای آدمایی که سوار ترن هواییان، اولویت خلاص شدن از دست پیرزن/مردیه که اشتباهی نشسته ردیف اولِ قطارشون!
برچسب : نویسنده : draport0 بازدید : 82