تجمع

متن مرتبط با «تفریحات سالم در تهران» در سایت تجمع نوشته شده است

دردِ مُدام

  • آدم‌هایی در زندگی‌ات هستند که باید در رأس برآورده کردن انتظاراتت باشند، وگرنه تنهایی. آدم‌هایی که انقدر به تو نزدیکند که براساس عرف و عقل، باید بیشترین عشق را به تو بدهند، بیشترین احترام را برایت قائل باشند، بیشترین صمیمیت مابینتان وجود داشته باشد؛ اما نیست. انتظار شما بی‌جا نیست، اما توان آنها کم است. مشکلی هست. چیزی این بین مانع برآورده شدن این انتظارات است. و تقصیر هیچکس هم نیست. شاید تقصیر تروماها و کمبودها و رنج‌هاست. اما باید بپذیرید که بیش از این نمی‌شود نزدیک شد، بیش از این نمی‌تواند دوستت داشته باشد، نمی‌تواند به خوبی از تو حمایت کند، نمی‌تواند کاملا لایق عنوانش (پدر، مادر، همسر، رفیق) باشد و همیشه چیزهای مهم زیادی در ارتباط شما مفقود است؛ صداقت، صمیمیت، محبت، احترام، حمایت...رسیدن به این درک و پذیرش آن دردناک است. اما درنهایت، این درک شما را آرام‌تر و منطقی‌تر می‌کند. جاهای خالی پر نمی‌شوند اما شاید از این به بعد چشم‌هایتان را کم‌تر آزار بدهند. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مدرکی بر شعور یک تحصیلکرده

  • تحصیلات شرطِ لازمِ هیچ اتفاقی نیست. نه پیدا کردن شغل نه رشد شعور نه حتی اعتباری بر جایگاه اجتماعی. کسانی که از پشت نیمکت‌های مدرسه به صندلی‌های دانشکده نرفتن به حق از خودشون دفاع می‌کنن و مدعی‌ان که م, ...ادامه مطلب

  • خاطرات مدرسه محاله یادم بیاد

  • مهر که میاد نمیدونم چرا همه تو اینستاگرام اصرار دارن از خاطرات مدرسه شون بگن. معلوم میشه حتی برای اونایی هم که ازش خاطرات تلخی تعریف میکنن روزای موندگاری بوده! من که اساسا نه روزای خوبشو یادمه نه روزا, ...ادامه مطلب

  • غلط اندر غلط

  • سنگینم. بارِ حضورِ آدماییو تو زندگیم تحمل میکنم که میانگین لبخندامو ۶۲ درصد کم کردن. فکرمو ۸-۷ ساعت در روز درگیر این سوالا کردن که من دوست داشتنی نیستم؟ باهوش نیستم؟ جذاب نیستم؟ حتی مهربون هم نیستم؟! , ...ادامه مطلب

  • با پدر و مادرتون پُز ندید

  • با پول و معشوق و سلیقه و هنر و تخصصتون هرچقدر دلتون می خواد شوآف کنید، تظاهر کنید، به نمایش بذارید، اما با خانوادتون نه. شاید کسی خانواده نداشته باشه، این حسرتی نیست که بشه با تلاش و بی عرضه نبودن به دستش آورد...,مادرتون ...ادامه مطلب

  • در میان جمع و...

  • بعضیام هستن که دوست دارن احترام داشته باشن. جایی برن که بودنشون واسه بقیه قشنگه. به کسی پیام بدن که دوست داره پیاماشونو. با کسی قرار بذارن که مشتاق دیدارشونه. ینی رابطه های دو سر اشتیاق دوست دارن نه آویزون کسی بودن. که وقتی از جمعی پا شدی و رفتی، حدس بزنی دارن پشت سرت میگن وای کی اینو دعوت کرد! که , ...ادامه مطلب

  • درک متقابل

  • یه وقتا میخوام به اون دوستام که ازم بزرگترن دلداری بدم، هم صحبت حرفای دلی و فلسفیشون شم، اما به خودم میگم وایسا کنار و فقط شنونده باش. فقط تایید کن، نظرهای کوتاه بده. وقتی به کسی که ازت بیشتر عمر کرده سخنرانی تحویل میدی خستش میکنی. تو داری حرف میزنی و اون داره با خودش فکر میکنه این بچه با دو تا تجر, ...ادامه مطلب

  • ماجراهای تهران

  • این روزا هرکی از در دفتر ما میاد تو با یه عقیده سیاسی رو کولش میاد. عقیدشو میذاره زمین، همونطور که داره کار سفارش میده در عقیدشو باز میکنه هوا بخوره، بعد کم کم عقایدش مثل تف وسط حرف میپاچن بیرون. از حسرت برای نبودن احمدی نژاد گرفته تا نقد قرارداد 203, ...ادامه مطلب

  • سرزمین مادری

  • اولین بار که تلویزیون مملکت مصاحبه طنزی پخش کرد با سوال "الفبا رو به ترتیب بگو" و دیدم فقط یه دختر جوون بلد بود، فقط، و فقط، باورم نشد راست باشه. مثل همه ی مصاحبه های رسانه ی مملکت که آدم باورش نمیشه اون آدما و اون حرفا صادقانه و بی سانسورن. حالا هربار که میخوام کسیو قانع کنم که کاربرد فلان واژه اشتباهه، و حتی خدای من! و حتی غلط های املایی!!! و طرف قانع که نمیشه هیچ، عصبانی میشه و آدم معروف های غلط نویسو مثال میزنه و... هربار که میفتم تو این مخمصه یاد اون خنده ها میفتم وقتی طرف تا ت و ث هم با شک حفظ بود...,سرزمین مادری,سرزمین مادری ویرانه شد,سرزمین مادری فدایی ...ادامه مطلب

  • سی و هشت درصد

  • بیدار میشدم، ساعتو نگاه میکردم، هیچوقت صبح نشده بود. تو خواب و بیداری میگفتم چرا صبح نمیشه؟ و سعی میکردم باز بخوابم. به زور. تا حالا به زور خوابیدی؟ صبح زود بیدار میشدم. قدم میزدم. چای دم میکردم. منتظر نور به پنجره نگاه میکردم. منتظر صدا و رفت و آمد و شلوغی میشدم. باید از تنهایی و فکراش فرار میکردم. تا حالا از خودت فرار کردی؟ بهم لبخند میزدن، نگاهمو میدزدیدم. تلفنم زنگ میخورد جواب نمیدادم. قرارها رو دقیقه نود کنسل میکردم. منتظر شب بودم. منتظر خوابی که منو از تعامل با شلوغی شهر و لبخند زدن به آدماش بکنه و ببره. کسی باهام از دردای دلش نگه، کسی از حالم نپرسه، از کسی نخوام باهام حرف بزنه، براش مهم باشم، دوسم داشته باشه و نداشته باشه... داشتم از پاکی دلم دور میشدم. داشتم بد میشدم. داشتم پیله میتنیدم دورم. داشتم "خسته" میشدم. تا حالا شده "خسته" شی؟,سی و هشت هفتگی بارداری,سی و هشت,سی و هشت سالگی ...ادامه مطلب

  • تفریحات سالم

  • خب ما امشب چهارتا شدیم، رفتیم عیاشی. شبیه شهربازی جیغ زدیم دست زدیم، شبیه قلقلک تا حد مرگ خندیدیم و شبیه شام عروسی چند نوبت تا خرخره خوردیم. اگه جا داشت تا صبح بیرون باشیم و خونه نریم شاید به شادی های بیشتر و بلال و کله پاچه پنج صبح هم میرسیدیم.#حالم_خوبه #ساعت #جیغ #رانندگی #تویوتا #تهران #دوردور #خانواده(این پست باید میرفت اینستاگرام، عکس نداشت، اومد وبلاگ),تفریحات سالم,تفریحات سالم در ایران,تفریحات سالم نوجوانان,تفریحات سالم برای نوجوانان,تفریحات سالم چیست,تفريحات سالم در ايران,تفریحات سالم برای جوانان,تفریحات سالم در تهران,تفریحات سالمندان,تفریحات سالم از نظر اسلام ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها