عشق بردبار است. عشق مهربان است. حسد نمیورزد. فخر نمیفروشد. غرور ندارد. اطوار ناپسند ندارد. نفع خویش را خواهان نیست. خشم نمیگیرد. سوءظن ندارد. همواره امیدوار است. عشق هرگز نابود نمیشود. بخوانید, ...ادامه مطلب
اونجوری که میگفتن نبود و من نمیدونستم. اما به شما میگم که بدونید، ازدواج اونجوری که بیشتر آدما تعریف میکنن نیست. بیشتر آدما از آشناییشون، مراحل به هم رسیدنشون و باهم موندنشون تصوری برای شما میسازن که درصدی دروغ و تخیل قاتیشه و کاملا حقیقت نیست. چون واقعیت زندگیشون به قشنگی خیالاتشون نیست و اونا دوست ندارن دیگران بفهمن که زندگیشون مثل تمام آدمای دنیا معمولیه، دوست دارن تظاهر کنن که زندگیشون بی نقص و عالیه و امیدوار باشن که تحسین و حتی حسادت دیگرانو برمیانگیزن. اما بینقص بودن از محالات دنیاست. د, ...ادامه مطلب
بعضیا انقدر از خانواده و رفیقشون حمایت میکنن که طرف یا سر به راه میشه، یا تو استعدادش روبراه میشه، یا حال بدش خوب میشه. تحملش میکنن، کمکش میکنن، اذیت میشن و ادامه میدن، عشق میدن و اغلب آزار میگیرن در جواب! اما ادامه میدن و بازم عشق میدن!عجیب آدمایی ان...اونایی که خودکشی/دیگرکشی میکنناونایی که بزهکار میشناگه یکی از این رفیق ها داشتن شاید اونی که شدن نمیشدن.#چقدر_کم_تحملیم_ما#چقدر_از_همدیگه_دریغ_میکنیم_ما#چقدر_بد_میکنیم_ما_به_همدیگه, ...ادامه مطلب
فکر میکنید چی باعث میشه دیگران فکر کنند (متوجه بشن درواقع!) که شما احمق هستید؟ (ببخشید)شاید خیلی چیزها. اما من با اطمینان میگم: یک چیز خیلی مهم: شما اونا رو احمق فرض میکنید.چطور؟ با دستکم گرفتن هوش و, ...ادامه مطلب
کاش ای کاش کنارم بودیتا ببینی که چقد دلتنگمتا ببینی که دارم به خاطرت با گذشتهٔ خودم می جنگمحتی تو تلخ ترینِ لحظه ها هیشکی اندازهٔ تو شیرین نیستحتی تو شادترینِ لحظه ها هیشکی اندازهٔ من غمگین نیست..., ...ادامه مطلب
کسی کسیو سفت بچسبه، ینی عاشقانه مراقبشه. اینطور نیست؟ چشم بهش دوخته که مبادا ناراحت شه، مبادا اذیت شه، که اگه شد به دو بیاد غماشو بشوره. خوش به حالش؛ مگه نه؟! بد به حال اونی که رها شده اما. معشوق جای, ...ادامه مطلب
من دلگیر، در گپ غرولندگونهمون به کنایه بهت میگم: توقع داری وقتی گوگولی و مهربون و بی آزاری، باهات مهربون باشن و آزار نبینی؟ چه توقعا! تو دلسوزانه میگی: خوبی کن. کسی که نمیفهمه بیشعوره، با بیشعور بح, ...ادامه مطلب
یه وقتی حلیم با گوشت بوقلمون بود و حاصلِ پختن تا له شدن و قوام اومدن گندمها. یه وقتی کوبیده غذای اعیونی بود و با گوشت و دمبهء درجه یک، که هرجایی هم نبود. یه وقتی توتفرنگیا نه خیلی درشت بودن نه ریز، , ...ادامه مطلب
سالها پیش، یه روز حوالی ظهر، دهن جسارتو جر دادیم، دو تا دختر چادری، رفتیم تو یکی از مردونهترین کبابیهای نارمک، و وقتی آقای سیبیلوی کبابزن پرسید میبرید؟ گفتیم نه میخوریم! بعد، همونطور که مردها با , ...ادامه مطلب
ما با آدما براساس کارکردی که برامون دارن در ارتباطیم. آدمایی که باید باشن چون میتونن بهمون پول برسونن. کسایی که رابطهان و بودنشون گهگداری میتونه گرهگشا باشه و کارای کوچیک یا بزرگیو انجام بدن یا انجامشو راحت کنن برامون. آدمشاخهایی که دوست بودن باهاشون پُز جلوی بقیهاس و میتونه مارو به لقبِ جذابِ "دوستِ فلانی" مفتخر کنه! و در نهایت، ما با آدمایی ارتباط, ...ادامه مطلب
همه ما با همه فرق داریم. ینی حتی شبیه ترین آدما به هم، کنار هم غریبه اند. اما آدم میون جمعی خیلی متفاوت با خودش خیلی غریبه تره. و این غربت همش خیلی معلومه. آدم این وقتا که حس میکنه تنهاس و همه به چشم یه عجیب غریب بهش نگاه میکنن عصبی تر از همیشه میشه. غرغرو تر. مثل یه خارپشت خشمگین. الان یه خارپشت خشمگینم من! ۹۶/۰۳/۲۰ حمیده کوه افکن , ...ادامه مطلب
از آدمایی که اعتماد به نفس ندارن ولی تظاهر میکنن که دارن خوشم میاد. نداشتن اعتماد به نفس باعث میشه آدم متواضعی باشی. خودتو از اون چه که هستی هم کمتر معرفی میکنی. بعد که آدم میشناستت و میفهمه اونقدرها هم کوچیک که میگفتی نیستی حظ میکنه. و تظاهر به داشتن اعتماد به نفس ازت یه شخصیت مقتدر میسازه نه یه خودتخریبگر خود کم بین که دائم در حال تحقیر خودشه و حال آدمو به هم میزنه. او چنین بود. دوستش داشتم..., ...ادامه مطلب
دراز کشیده بودیم کف خونه و داشت برام اصول حسابداری رو میگفت. کاغذ از دستش میفتاد و چشماش بسته میشد، بعد چند ثانیه بیدار میشد و ادامه میداد. یاد شبایی افتادم که کتاب توی دستم میفتاد رو سینه ام و خواب شب چشامو میدزدید، فهمیدم چقدر خسته و محتاج خوابه اما داره بخاطر من چشاشو باز نگه میداره. او عددای روی کاغذو جمع میزد و من از بالای پلکش نگاش میکردم و میخندیدم. به این حجم خوشبختی که مال منه، به این بودن و دوست داشتن، به 25سال پدر و دختریمون میخندیدم؛ به چروک های صورتش که جوونیشو خوب یادمه، موهای سفیدش که سیاهیشونو خوب یادمه... پیشونیشو بوسیدم، گفتم بقیه اش واسه فردا و شب بخیر. گفت خیلی خوابم میاد و خندید، و باز راجب خاموش شدن چراغ آشپزخونه چیز بامزه ای گفت تا خنده هامو ببینه، و خوابید...,عشقای قبل از تو سوء تفاهم بود,دانلود آهنگ عشقای قبل از تو سوء تفاهم بود ...ادامه مطلب
اعتراف میکنم قرارهایی رو که تو میدون تجریش باهام گذاشتین و کنسل کردم، اگه مثلا نارمک بود، اگه دیباجی بود، صادقیه یا راه آهن بود میومدم. اعتراف میکنم که خیلی وقتا تا مرز لباس پوشیدن و بند کفش سفت کردن پیش میرفتم اما...,به نام او,به نام خدا,به نام خداوند جان و خرد,به نام الهه عشق,به نام,به نام خدایی که,به نام خداوند جان آفرین,به نام پدر,به نام عشق,به نام خدا متحرک ...ادامه مطلب
سر کلاس تشریح دبیرستان گفتن ثابت شده که قلب مرکز احساساته. گفتن این بطن راسته این سیاهرگه این آئورت. اینکه چطور میشه قلب بایسته و تو عمل قلب چیو چطوری باز میکنن که دوباره خون رسانی انجام شه و آدم زنده باشه. ولی دکتر دیگه توضیحی درمورد خونه احساسات نداد. اینکه رگ احساسات آدم کجای قلبشه؟ که وقتی حفره عشق و عاطفه آدم از تپش می ایسته چکار باید کرد که درست شه؟ اینکه چرا موقع سکته عاطفی آدم نمیمیره؟ چرا بعد مرگ عاطفی، بقیه قلب آدم هم وانمیسه؟, ...ادامه مطلب